آه ای دل غمگین که به این روز فکندت فریادکه ازیاد برفت آن همه پندت ای آهوی تنها گهرندان پریشان خون می چکداز حلقه پنهان کمندت ای جام به هم ریخته صدبار نگفتم باسنگدلان یار مشو می شکنندت آه ای دل آزرده دراین هستی کوتاه آتش به سرم می روداز آه بلندت ارزان ترت از هیچ گرفتندو گذشتند امروزندانم که فروشندبه چندت حمید به جهان یاد داد ارزان ترازاین درس محبت ندهندت
نظرات شما عزیزان:
|